
شبرنگ به تاریخ؛ مبانی عقیدتی جنبش خرمدینان
انتخاب كلمه «خرم دین» برای نهضتی به فرماندهی بابك، سردار ایرانی، علیه دستگاه خلافت، به بهترین وجه گویای وجود نوعی برداشت از دین و دستگاه عقیدتی است.
كه رو در روی دجالگری دینفروشانه خلفا، كه توجیهگر به بند كشیدن و سركوب و استثمار تودههای مردم بوده است.
آئینی رهاییبخش است كه قبل از هر چیز هدف آن بهره بردن تودههای مردم، از نعمات طبیعی خدادادی بوده است. نعماتی كه در حكومت خلفا، از صاحبان اصلی آن كه تودههای مردماند، دریغ شده، و مورد چپاول دستگاه خلافت و حكومتهای دست نشانده آن، در نقاط مختلف ایران قرار گرفته است.
جملات زیر كه از نویسندگان مختلف قرون وسطی نقل شده این حقیقت را بازگو میكند: «خرم به زبان فارسی به معنای شاد و بهرهجوینده از هر چیز لذیذ و خوشایند است… خرم دین یعنی دین ایشان آن چیزی است كه بخواهند و آرزو كنند… به سبب لذتجویی و پایبندی آنان به خوشیهای این دنیاست، كه آنها را خرمدینان نامیدهاند…».
بابک خرمدین، آتش جاویدان
برخی تاریخنگاران، جنبش خرمدینان را ادامه جنبش مزدكیان و مانویان میدانند. كه به دو مبدأ جهانی نور و ظلمت و خیر و شر معتقد بودند.
ستم و بهره كشی را آفریده اهریمن میدانستند، و مبارزه فعال علیه آفریدههای اهریمن و پاسداران آنها را، لازم و وظیفه اصلی خود می شمردند.
عمده تاریخ نویسان قرون وسطی، بدلیل وابستگی هایشان به دستگاه خلافت، و حكومت های دست نشانده آن، بر ضد بابك و جنبش خرمدینان نوشتهاند.
از میان همین نوشتههای غرضآلود حقایق بسیاری از این جنبش و جهانبینی آن، بازگویی شده است:
«بابك مسلمانانی را كه در میان اتباع او بودند، از اقامه شعائر دین منع نمیكرد. حتی بابكیان ایشان را در ساختن مساجدشان كمك میكردند».
«بابكیان میگفتند همه پیامبران با وجود اختلاف ادیان و شرایع، از یك منبع الهام میگیرند. دارای روح واحدند. و هر كسی متدین به دینی باشد، در صورتی كه امید ثواب و بیم عقاب داشته باشد، نزد ایشان مصیب و برحق است.
از این رو تا آنگاه كه به كینشان برنخاسته و قصد نابود كردن مذهبشان نكرده باشند، هرگز زبان به بدگویی كسی نمیگشایند. و به كسی آزار نمیرسانند. بابكیان از خونریزی، جدأ پرهیز میكنند، مگر آن هنگام كه جنگ و كشمكشی در میان باشد».
«به نظر بابك تمام ادیان مختلفی كه صاحب وحی بودهاند، با هم برابرند. و هر كه دینی دارد، اگر امید ثواب و بیم عقاب دارد، بنزد پیروان وی براه صواب میرود. و تحقیر او را روا ندانند و اگر بر ضد مذهب ایشان كاری نكند، آزار وی شایسته نشمرند».
خرمدینان شامل دسته های مختلفی بودند كه ویژهگی مشتركشان قیام های پر هیجان بر ضد خلافت بود.
در اواخر سده هشتم میلادی، بهرهكشی از روستائیان و سایر تودههای مردم، توسط خلفا و عمال آنها، به حد اعلای خود رسید.
از سال ۸۱۶ میلادی (۲۰۱ هجری) روستائیان آذربایجان و غرب ایران، به قیادت بابك، بر ضد این شرائط بیرحمانه، و فشار توان فرسا، بپا خاستند…
قیامكنندگان را «المحمره»، سرخ علمان یا سرخ جامگان میخواندند. زیرا خروج كنندگان، رنگ سرخ را چون علامت شورش مردم علیه ظلم، بكار بردند.
قیام بابك در آذربایجان، از حیث مقیاس، بزرگترین، و از لحاظ تاریخی مهمترین نهضت ملی ـ ضد فئودالی در نخستین سده های پس از استقرار اشرافیت عرب، تحت نام اسلام، بود.
خدمت مهم تاریخی بابك، بعنوان رهبر نهضت ملی ـ طبقاتی، عبارت از این بود كه او جنبشهای مجزا و جداگانه روستائیان آذربایجان را متحد و یك پارچه نمود.
به بزرگ راه مشترك هدایت، و تمام ملت را بسیج كرد. بدین ترتیب به نهضت جنبه عمومی و ملی داد.
بعدها شورش بابك، بدرجات بیشتر رشد كرد و توسعه یافت. و از حدود آذربایجان گذشته، شامل بسیاری از ایالات و تودههای مجاور شد.
بخشی از مردم ارمنستان و قسمت مهمی از ایالات مركزی با جدیت و فعالیت، به شورش بابك پیوستند.
مالكین فئودال محلی، و امیران و حكام دست نشانده خلیفه بغداد، اموال و املاك روستائیان را بزور میگرفتند، و در دزدی و غارتگری دست توانایی داشتند.
خرمدینان برای باز پس گرفتن املاك و اموال خود، و كوتاه ساختن دست آنان، بزور متوسل شدند، و قوت را به قوت پاسخ دادند.
ابن الندیم: او را حكمرانی روی زمین مسلم خواهد شد. ستمگران و جباران را خواهد كشت، خواران شما به ارجمندان، افتادگان شما به سروران، و بلند پایگان، مبدل خواهند شد.
بابك بیش از بیست سال بر نواحی طالش، اردبیل و مغان، و سواحل ارس، و بخشی از اران، و گاه بر سامانی وسیعتر از این هم، حكم میراند.
شیطان سازی علیه بابك و خرمدینان: خرمیه معنای آن كسانی است كه از شهوات پیروی میكنند و آنها را مباح میدانند. خرمیان از مجوسانی هستند كه در دوران قباد، زنان را برای همه كس حلال كردند.
از آن روی آنان را خرمی خوانند، كه مردانشان مادر و خواهر و دختر را نكاح كنند.
و این لقب را بدان دادهاند كه محرمات را از خمر و لذات دیگر، زناشویی با محارم و آنچه از آن بهره میبرند، مباح میدانند.
تاریخ بلعمی (قرن چهارم هجری) درباره خرمدینان: این بابك مردی بود كه خرمدینی در آن عصر پدید كرد. و مذهب او زنادقه بود. اندر آن هیچ مقالت نبود، جز دست باز داشتن مسلمانی و حلال داشتن نبیذ، زنا و خواسته، و هر چه به مسلمانی اندر حرام بود، او حلال كرد بر مردمان و مر صانع و نبوت را انكار كرد.
تا امر و نهی از خلق برداشت… و خلق بسیار به كفر خواند… و سپاهیان سلطان را همی كشت، و سی سال هم بدین مذهب بماند…
نویسنده ایرانی، مصطفی رحیمی، در مقاله بابك حماسهای در تاریخ: این تهمتها و دشنامها، برغم گویندگانشان، دلیل عظمت بابك و خرمدینان است. آن كسی كه بزرگ نیست، دشمنی هم ندارد. این خشم های سوزان، كه بدین صورت بر اوراق تاریخ جاری شده، از یك سو نشانه بی منطقی مخالفان بابك و از سوی دیگر نشانه وسعت كار آنها.
درباره؛
اعدام بابک خرمدین اسطوره تاریخی ایران توسط خلیفه معتصم
ابوذر ورداسبی، درباره شیطان سازی علیه خرمدینان
افتراهایی از این دست، ریشه و منشأ در مبارزات طبقاتی دارند. و بهمنظور بی اعتبار و بلكه، خلع سلاح كردن، این گروههای مبارز، كه شعارهای مساوات طلبانهشان، جاذبه شگرفی برای توده های تحت ستم و استثمار داشته، جعل میشده.
جنبش خرمدینان، حماسه ای جاودانه و الهام بخش: مأمون، خلیفه مقتدر عباسی، قبل از مرگ (۲۱۸ هجری)، در وصیت خویش به معتصم، جانشین خود، دستورات و اوامر مفصل برای پیشرفت در مبارزه با بابك میدهد.
خود معتصم گفته بود: بابك در كار لشكركشی و فنون نظامیگری بی نظیر است.
از اوائل قرن سوم هجری (سال ۲۰۰)، بهمدت بیست سال، دستگاه نظامی خلافت بغداد، برای نابودی و ریشه كنی جنبش خرمدینان و شخص بابك، از هیچ گونه لشكر كشی و اقدام ممكنی، فروگذار نكرد. شرح جنگ ها و نبرد های قهرمانانه و فوقالعاده ابتكاری و خلاقانه خرم دینان، در كتابهای مختلف تاریخ به تفصیل بیان شده است.
سرانجام یك ایرانی نمای خائن، و مزدور خلیفه، بنام افشین، در سال ۲۲۰ هجری، مأموریت یافت با بیش از صد هزارسپاهی، به مراكز اصلی خرمدینان حمله كند. با این حال مقاومت حماسی بابك و خرمدینان ، در برابر این لشكر جرار، سه سال بطول انجامید. سرانجام هم، نه در میدان جنگ و رو در رویی نظامی، بلكه با خدعه و نیرنگ، در سال ۲۲۳ هجری، موفق به دستگیری بابك شد.
قبل از آن، افشین برای دستگیری بابك، یك میلیون درهم جایزه تعیین كرده بود.
تاریخ نویسان میگویند: گرفتاری بابك برای معتصم، پیروزی بزرگی بشمار میرفت. معتصم آن روز را جشن گرفت، … و افشین را غرق در جواهر ساخت.
بابك دراسارت خلیفه، نمایش یك حماسه اصیل و دورانساز:
تاریخ طبری:
چون بابك را گرفتند و تسلیم افشین كردند، دستور داد مردم را در دو صف ببندند … بابك با جبه و عمامه و پاپوش، میان دو صف براه افتاد … چون زنان وكودكانی كه در جایگاه بودند او را بدیدند، به چهره های خویش زدند و بانگ زدند وگریستند. چندان كه صداهایشان بلند شد … گفتند با ما نیكی می كرد…
ابن سیاح گوید: چون كه بابك خرمی را بگرفتند، من و چند كس دیگر، موكل او بودیم و او را براه كرده بودیم. به او گفتیم، چون تو را پیش خلیفه برند، و از تو پرسید كه بابك تویی، بگو آری، یا امیرالمؤمنین، بنده توام و گناهكارم. امیدوارم كه امیرالمؤ منین مرا عفو كند، و از من در گذرد.
چون بابك را مقید در پیش او بردند، گفت بابك تویی؟ گفت آری و خاموش شد. وی را به چشم اشارت كردیم، بدست بفشردیم، كه آنچه ترا تلقین كرده بودیم بازگوی. البته هیچ سخن نگفت، و روی ترش نكرد، و رنگ روی او نگشت.
خواجه نظام الملك در سیاست نامه مینویسد: چون یك دستش ببریدند، دست دیگر در خون زد و روی خود مالید. همه روی خود را خون سرخ كرد. معتصم گفت: ای سگ این چه عملی است؟ گفت: این حكمتی است. شما هر دو دست و پای من بخواهید برید. خون از روی برود زرد باشد. من روی خویش در خون سرخ كرده ام، تا چون خون از تنم بیرون شود، نگوئید كه رویم از بیم زرد شد.
نویسنده درباری دیگری دو قرن قبل از خواجه نظام الملك می نویسد: گروهی گفته اند كه چون بابك ملعون، دستش را بریدند، خون خود را برویش مالید و خندید. تا مردم ببینند كه از دست بریدن دردش نیاید و روان او چیزی از آن حس نمیكند.
فرجام جنبش خرمدینان
مسعودی درتاریخ مروج الذهب (تألیف ۳۳۲ هجری):
”سپس سر او را به خراسان بردند. در هر شهر و قصبه ای از خراسان گردانیدند. زیرا كه در دلهای مردم جای بزرگ داشت. وكار وی بالا گرفته بود. چیزی نمانده بود كه خلافت را از میان ببرد و مردم را منقلب سازد”.
برادر بابك، بنام عبداله را نیز دستگیر كرده، پس از بریدن دست و پای او و شكنجه های دهشتناك، در كنار جسد بابك به دار آویختند.
از قول شكنجه گر او در تواریخ نوشته اند كه: و در این همه عقوبت كه با وی كردیم، یك ذره گونه او نگشته بود. (كتاب جوامع الحكایات)