از روز ۲خرداد که برج های دوقلوی متروپل آبادان فرو ریخت، از نظر مردم آبادان این کاخ ستم خامنه ای بود که ویران شد.
مردم داغدار آبادان بر تل و ویرانه شهرشان، هیبت پوشالی غارتگران و تبهکاران حاکم را فرو ریخته دیدند.
مادر آبادانی، مادر داغدار و آهنین عزم، در شهر به راه میافتد با دوربینی در دست
او اکنون شولای جسارت بر تن کرده است.
آخر وقتی عزیزانت در زیر خروارها خاک خفته باشند
وقتی داغ اندوه راه نفسات را بند آورده باشد
گزمگان تبه کار خامنه ای که باشند که سد راه باشند
مادر آبادانی با دوربینی در دست در شهر به راه میافتد
به قنداق تفنگ تفنگداران خامنه ای به تحقیر مینگرد
و سلاحش را از ضامن خارج میکند
با دوربینی در دست!
به تحقیر به دریوزگانی نگاه میکند که گدای دربار قدرتند
و در عین حال از ترس انتقام مردمی با دستان خالی سلاح به دست گرفتند.
مادر آبادانی می گوید: بگویید مرگ بر خامنه ای
مادر آبادانی به شگفت می گوید؛ چرا میگویید عبدالباقی؟!
او مگر کیست؟
بگویید مرگ برخامنه ای!
مادر آبادانی در شهر براه میافتد
و بذر جسارت و نهراسیدن میکارد
این تنها مادر آبادانی نیست که چنین جسور و بی باک
در شهر ماتمزده آبادان
سلاحهای کلنگدن کشیده را به تمسخر میگیرد
همین دیشب، از همین شهر سیاهپوش هزاران فریاد بر آسمان برخاست؛
خامنه ای قاتله ولایتش باطله!
همان ولایتی که از همان آغازش بر اعدام و خون و شکنجه بنا شده بود.
اکنون این آبادان است
شهر برج فرو ریخته متروپل
شهر سینما رکس و پیکرهای سوخته
شهر تشنگی و فقر و ریزگردها
شهر طعم تلخ گرسنگی و تشنگی و خشونت
شهری که به اشغال پاسداران و تبهکارانی چون عبدالباقی و عبدالفانی در آمده است.
مادر آبادانی برسم بزرگان و اجداد خویش رجز میخواند…
مادر آبادانی تفنگداران خامنه ای را به تمسخر میگیرد…