مرداد۱۳۶۶، چهار زندانی سیاسی که از زندان ساوه فرار کردهاند خود را به تهران رسانده و در آنجا موفق میشوند با یک هسته مقاومت ارتباط برقرار کنند. آنها پس از چند روز با کمک هسته مقاومت به تبریز میروند تا از کشور خارج شوند اما در تبریز با مشکل جدیدی مواجه میشوند.
فرار از زندان ساوه؛ شهر تبریز
ما به تبریز رسیدیم و سر همان قراری که به ما داده شده بود رفتیم ولی هرچقدر منتظر ماندیم قاچاقچی بر سر قرار حاضر نشد. البته قرار زاپاس ما روز بعد بود.
در تبریز مانده بودیم و جایی هم برای رفتن نداشتیم. از قبل هم به ما گفته شده بود که به مسافرخانه نباید برویم زیرا که سپاه مسافرخانهها را کنترل و چک میکند.
تلاش برای پیدا کردن آشنا
در مسیر فرار از زندان ساوه آنها با وضعیت بغرنجی روبهرو میشوند. چون در تبریز هیچ امکانی برای استقرار نداشتند اما ناامید نمیشوند. ابتدا تلاش میکنند آشنایی در آنجا پیدا کنند اما تلاششان ناموفق بود.
شب تقریباً حوالی ساعت ۱۱بود که ما بیرون بودیم فکر کردیم چکار کنیم.
یکی از بچهها پیشنهاد داد که به پارک شاهگلی برویم و شب را آنجا سپری کنیم.
اما این پیشنهاد بدلیل مخاطراتی که داشت ازسوی بقیه رد شد.
آنها با پذیرش ریسک بالا به یک مسافرخانه مراجعه میکنند که موقعیت حساسی داشت.
به هر ترتیبی بود با قاچاقچی چفت شدیم و او گفت که وضعیت امنیتی تبریز خوب نیست و نمیتواند برای ما کاری بکند. اما گفت اگر به سلماس بیایید من در آنجا میتوانم شما را ببرم.
چالشی جدید در پیش رو
این یک چالش جدی بود زیرا برای رسیدن به سلماس باید از یک نقطه بسیار خطرناک یعنی سهراهی خوی عبور میکردند. این سه راهی یک گلوگاه استراتژیک بود که پاسدارها توانسته بودند تعداد زیادی از نیروهایی که قصد خروج از کشور را داشتند در آنجا دستگیر کنند. به همین خاطر آنها باید راهی پیدا میکردند که بدون عبور از این سهراهی، خودشان را به سلماس برسانند. بهترین راه کمک گرفتن از مردم منطقه بود.
در خیابان پیکانی که مسافرکشی میکرد را دیدیم و به راننده گفتیم که میخواهیم به سلماس برویم. راننده قیمت هر مسافر را ۳۰۰تومان گفت و ما هم پذیرفتیم. با وی رفتیم و در مسیر هم با ایست و بازرسی برخورد نکردیم.
فرار از زندان ساوه؛ عبور از مرز
به این ترتیب با ریسک پذیری و کمک گرفتن از مردم موفق میشوند این مانع را پشتسر بگذارند.
حوالی ساعت ۱۱ و ۱۲ ظهر به شهر سلماس رسیدیم و عصر بر سر قرار با قاچاقچی رفتیم و پشت سر وی حرکت کردیم و هنگامیکه او سوار مینی بوسی شد ما هم سوار شدیم. در روستایی هم او پیاده شد و سپس توسط وی از مرز عبور کردیم و به ترکیه رسیدیم.
به این ترتیب موفق میشوند آخرین موانع را پشتسر بگذارند و خود را به آنسوی مرز برسانند.