مشروعیت مقاومت ناشی از چیست؟ عزیز فولادوند- قسمت اول
مشابهتهای مقاومت در ایران و اوکراین
در بامداد روز پنجشنبه ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ برابر با ۵ اسفند ۱۴۰۰ چرخش بنیادین در سیاست بینالمللی بلکه در نوع نگاه انسان مدرن به مقولاتی مثل مقاومت، سلاح، مقاومت مسلحانه، کرامت انسانی و ارزشهای بنیادین عصر روشنگری بوجود آمد.
این چرخش یک چرخش بسیار بنیادین است و ما وارد جهان نوینی شدیم.
ما باید ویژگیها، پارامترها و شاخصهای این عصر جدید را بهتر درک بکنیم.
واقعیت این است که اگر ما برگردیم و سلسلهای از دلایل و پارامترهایی که این جنگ را تقدیر کرد را بررسی کنیم این کمکی به ما نخواهد کرد.
به هرحال هوش و ذکاوت زیادی نیاز ندارد اگر ما بخواهیم در تقابل روسیه و منافع غرب وارد شویم و آنالیز بکنیم که چه عواملی جنگ را بوجود آورده است. در بهترین حالت ما زیر خرواری از تحلیلها و فاکتها خودمان را مدفون میکنیم و موضوع اصلی را فراموش میکنیم.
موضوع اصلی به باور من برجسته شدن «مقوله مقاومت» در این عصر و در این دوران است. ما هم به صفت پشتیبانان جنبش مقاومت ایران باید ببینیم که چه چیزی را میتوانیم از این جهان نوین که واردش شدیم استخراج کنیم که در نبردمان با ملایان ما را یاری بکند.
مقاومت و خیابانهایی پر از کوکتل مولوتف
آنچه که به اوکراین برمیگردد ما میبینیم که شهرهای زیبا دیگر وجود ندارند.
ماریوپل دیگر تبدیل به تلی از خاک شده و به خاطرهها سپرده شده. ولی در کنار این صحنههای دهشتناک و دلخراش، در میان آتش و دود و انفجارهای وحشتناک ما پیرزنها و پیرمردهایی را میبینیم که اسلحه بدوش به میدانها میشتابند.
ما زنان و مردانی را میبینیم که تا پاسی از شب گذشته کوکتل مولوتوف تهیه میکنند و سبد سبد خیابانها را مملو از کوکتل مولوتوفها کردند.
ما بچههایی را میبینیم که در خیابان در کنار پدر و مادرشان با آموزش تاکتیکها و سنتهای مبارزاتی مشغول هستند.
ما زنهایی را میبینیم که آزادانه از خانواده دل کندند و به سنگر مقاومت پیوستند.
ما فردی فلج را میبینیم که با یک پای آهنی اسلحه ژ۳ اش را درآغوش گرفته و ندای مبارزه تا پیروزی در این نبرد با استبداد را سر میدهد.
صحنههایی بسیار انگیزاننده درقلب اروپا رخ میدهد؛ دختران زیبای اوکراینی قرار بود مدلهای صنعت مد در اروپا بشوند. قرار بود که فرهنگ کالایی تمامی شرافت و کرامت انسانی را له کند. قرار بود در زیر بمباران تبلیغات شرکتهای چند ملیتی کرامت انسانی برای همیشه له بشود.
قرار بود که مقولات و واژههای عمیق عصر روشنگری مثل «کرامت انسان» و «ارج نهادن به مقاومت در مقابل ستم» برای همیشه دفن بشود.
ولی دیدیم که نه. نشد. مقاومت همچنان به عنوان «خون جاری دوران» در تمامی زندگی بشریت به عنوان یک اصل نهادین، به عنوان یک اصل وجود شناسانه و هستی شناسانه دوباره پا به عرصه وجود گذاشت.
درس اوکراین برای مقاومت ایران
لذا برای جنبش مقاومت ما درسهای بسیاری را به همراه داشت.
فاکتورهایی مثل رهبری، حالا ما میتوانیم در واقع در دنیای خودمان به تجزیه و تحلیل شخصیت رئیس جمهور اوکراین بپردازیم ولی کمکمان نمیکند. آنچه که مهم است حضور رهبری در صحنه است.
او حضور دارد و دارد این مقاومت را هدایت میکند. ما در اوکراین صحنههایی را می بینیم که برای ما تداعی کننده ارزش فداکاری، فدا، قربانی و گذشت است.
در اوکراین شاهد هستیم که نقاشان و هنرمندان نقاشیهای آوانگارد خودشان را به حراج گذاشتند که بتوانند هزینههای مقاومت را تامین کنند.
ما شاهد هستیم که یک مکانیک قایقبادی چگونه کشتی بانو آناستازیا را با تمام تجهیزاتش غرق کرد ما شاهد هستیم که یک تفنگدار دریایی چگونه با عملیات بسیار متهورانه خودش پل ارتباطی با جزیره کریمه را منفجر کرد و جان شیرین خودش را هدیه آزادی مردمش کرد.
هدیه این نبرد یعنی نبرد با استبداد کرد. ما شاهد هستیم که دختر جوان ۱۹ سالهای به اسم نیکا به عنوان تک تیرانداز چگونه دانه به دانه سربازان مهاجم را مورد هدف قرار داد و قهرمان ملی مردم اوکراین شد باید یک نقاش یا موزیسین یا رمان نویس جدید درعصر ما ظاهر بشود که بتواند این صحنه ها را ثبت بکند.
احیای ارزشها در جامعه اروپا
خوشا به حال ما که الان در عصر تکنیک این صحنهها ثبت میشود.
اینجوری نیست که دیگر تاریخ نویسی غیر دقیق صورت بگیرد.
الان واقعیت وجود دارد و میتوانیم شاهد این صحنهها باشیم.
از جنگ جهانی دوم به بعد، در دههی ۵۰ به ویژه دو نوع دید دو نوع نگرش و دو نوع فرهنگ زیر پوست جامعه اروپا در جریان بوده. از یک طرف فرهنگ مبارزاتی و فرهنگ عصر روشنگری و از طرف دیگر، فرهنگی که کارتلهای بینالمللی به تمام جامعه اروپا و جامعه غرب تزریق میکردند؛ فرهنگ مصرف، فرهنگ خودخواهی، فرهنگ تکبر. فرهنگ جامع اتمیزه شده بود.
جامعه را اتمیزه کردند. من در آلمان زندگی میکنم. میفهمم از چی دارم حرف میزنم. در واقع در طرف نگاه روشنگری، صف طولانی از نویسندگان، شعرا، رمان نویسان، جنبشهای مدنی، جنبشهای مردمی همیشه در جریان بود تا این فرهنگ عصر روشنگری را از هجوم فرهنگ کالایی نجات بدهد ولی موفق نشده بود.
به عنوان یک فرهنگ مغلوب همچنان در کنار فرهنگ غالب، یعنی در کنار فرهنگ مد و فرهنگ مصرف وجود داشت. در هیچ فلسفهای در هیج مکتب فلسفیای ما سراغ نداریم که به این سرعت یک تز خودش را اثبات بکند.
اما فرهنگ عصر روشنگری و فرهنگ مقاومت در کمتر از ۹۰روز خود را در صحنه اوکراین اثبات کرد.
بنابر این، هنوز فرهنگ کرامت انسانی هست. هنوز مقولات و ارزشهایی و دستگاه ارزشی چون مقاومت در مقابل بی عدالتی، مقاومت در مقابل ظلم و ستم مقاومت به عنوان یک فرهنگ نهادینه شده در قاره اروپا وجود دارد و برای دیگران درسهای فراوانی را به ارمغان آورده است… ادامه دارد
مشروعیت مقاومت ناشی از چیست؟ عزیز فولادوند – قسمت دوم
مقاومت مردم اوکراین چه تجربهای را زنده کرده است؟
آن چه در پی میآید قسمت دوم گفتگویی است که با دکتر عزیز فولادوند جامعهشناس و اسلام شناس ایرانی انجام شده است.
با توجه به نگاه نو و تازه ای که در دیدگاه ایشان در مورد مقوله مقاومت مطرح شده است، توجه شما را به ادامه این گفتگو جلب می کنیم:
مقاومت یک مقوله فلسفی است!
من سیاست را عرصه فراخی برای بررسی مقوله مقاومت نمیبینم.
سیاست عرصه بسیار تنگی است برای بررسی مقوله مقاومت. مقاومت یک مقوله فلسفی است. یک مقوله هستی شناسانه و وجود شناسانه است.
این را توضیح میدهم اگر مقاومت را این طوری بفهمیم، اگر نقطه عزیمت آن را این گزاره بگذاریم، اگر گرانیگاه بحث را این طوری بفهمیم، که باید هم همینطوری باشد، به باور من ما به یکباره با عنصر انسانی مواجهیم، با روانشناسی فردی مواجهیم.
در پی آن با موضوعاتی مثل مسئولیت، اختیار، آزادی و پویش، بالندگی، تصمیم برای تغییر جهان مواجه میشویم. بعد به مقولاتی مثل ایمان نزدیک میشویم. به هرحال ایمان موتور مقاومت است.
به چرخش ایمانی مواجه میشویم. با جنبش درونی فرد مواجه میشویم.
یعنی مقوله مقاومت ما را با یک بحث فلسفی درگیر میکند، با یک مقوله وجود شناسانه و هستیشناسانه دست به گریبان میشویم.
یعنی اگر ما این موضوع را بفهمیم، میبینیم که در زیر سلطه شر در ایران، بسیاری از مفاهیم دقیقا مثل اروپا له و لورده شده. اگر ژان پل سارتر میگوید که من مقاومت میکنم، پس هستم، میبینیم که این یک موضوع هستی شناسانه است.
انسان، هستی خودش را نه با مصرف بلکه با مقاومت رقم میزند. اگر در کرانههای دور تاریخ، یک رهبری مذهبی میگوید انما الحیات عقیده و جهاد، دارد همین موضوع اومانیستی و انسانگرایانه را منتقل میکند.
درباره؛ ارزش های مقاومت بیشتر بخوانید
مشروعیت مقاومت ناشی از چیست؟ عزیز فولادوند- قسمت اول
بازسازی ارزشهای مبارزاتی
با همین نگاه هست که مقاومت ما در عرض این چهل سال گذشته حداقل از سال ۱۳۶۰ به این طرف با تأسی به این آموزههای انسانشناسانه و وجود شناسانه وارد یک نبرد سرنوشت ساز با ملایان شد و ارزشهای نوینی را در جامعه ما خلق کرد.
یا دوباره باز تولید کرد. یا اینکه این ارزشها را دوباره زنده کرد. حالا تمامی مکاتب فلسفی و نظریات سیاسی به مقوله مقاومت پرداختند از فروید تا گرامشی، از کارل اشمیت تا فوکو به یک نوعی با مقوله مقاومت درگیر بودند. مقوله مقاومت و قدرت مقاومت اصولا در این دستگاههای فلسفی یک وظیفه اخلاقی است. یک فرمان اخلاقی است. یعنی انسان به محیط اطرافش حساسیت نشان میدهد و ندا میدهد. به این فرمان اخلاقی وارد میشود که این جهان را تغییر بدهد.
حالا تمامی تاکتیکها و شیوه ها و سنت مبارزاتی که ما داشتیم از سنت طلاق و ازدواج بخواهیم اسم ببریم، تا ترک خانواده، تعریف جدید از عواطف خانوادگی، رهاکردن لذتهای شیرین زندگی برای به ارمغان آوردن همه لذایذ شیرین زندگی برای مردم و … تمامی این سنتهای مبارزاتی که در مقاومت ما بسیار برجسته بود.
یا گذشت از جان و مال و خانواده و بچهها. حالا میبینیم که این ارزشها در مقابل چشمان ما دوباره در قاره اروپا دارد بازتولید میشود.
ولی به ما ایراد میگیرند که ما خشونتگرا هستیم! چرا ما وارد مقوله مقاومت با این تیزی با ملایان میشویم؟ چرا بانوان ما، چرا خواهران ما از عزیزترین دلبستگان خود برای مقاومت گذشتند؟
دلسوزی برای فرزندان مجاهدین که الان هر کدام جوانان برومندی هستند که اینها به جبهه نبرد فرستاده شدند. اینها ایراداتی است که به مقاومت ما گرفته میشود.
درو کردن خرمن انقلاب؟
جالب این است که یکی از دوستان آلمانی من پاسخ زیبایی به من داد. البته پاسخ ایشان برای خود من آشنا بود. گفت: شما به خاطر اینکه اولا مسلمان هستید، ثانیا شما انقلابی هستید، میخواهید چیزی را تغییر بدهید.
ثالثا شما با ملایان درگیر هستید.
میخواهید یک چرخش بسیار بنیادین در جامعه خودتان ایجاد کنید.
از همه مهمتر شما میخواهید این چرخش را در ایران ایجاد بکنید. ایران قلب خاورمیانه است.
خاورمیانه از نظر ژئو پلتیک قلب جهان است. شما با موضوعی درگیر هستید که به خوشایند بسیاری نخواهد بود. مماشاتگرانی که الان در مقابل مقاومت اوکراین تکریم میکنند، تعظیم میکنند و برای فشردن دست رهبر مقاومت اینها به اوکراین تشریف میبرند، همین مماشات گران مقاومت ما را در خاورمیانه قفل کرده بودند.
ولی الان در مقابل چشمان بهت زده آنها در قلب اروپا مقاومتی مسلحانه در جریان است.
تمامی ارزشهای عصر روشنگری را که همه این مماشات گران بویژه کارتلهای بینالمللی به نابودی کشانده بودند، این ارزشها دارد در اوکراین دوباره زنده میشود.
ما باید به این نقطه برگردیم. وظیفه ما این است. البته هیچوقت نمیتوانیم ادعا کنیم که به یکباره میتوانیم خرمن انقلاب را درو بکنیم و حق عدالت را از تاریخ بستانیم.
ولی آنچه که هست ما باید بر علیه قانون حاکم بشوریم و هر موقعیت و هر شکافی را به یک دریچه بزرگی تبدیل بکنیم که مسیحا از آن دریچه عبور بکنند.
این را میگویند لحظات وضعیت اضطراری.
پاسخ مجاهدین به این وضعیت اضطراری پاسخی بسیار روشن، قاطع و قانع کننده بوده. از قرآن عاریت میگیرم این پاسخ را: و اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا
آیه بسیار زیبایی است. سوره المزمل آیه ده میگوید که و اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ صبر بکن حوصله بخرج بده نسبت به آن چیزی که برعلیه تو میگویند.
نسبت به آن تبلیغاتی که برعلیه تو میکنند نسبت به آن پروژههای شیطان سازی که بر علیه تو براه انداختند، ولی صبر تنها کافی نیست و هجرت بکن هجرت در زبان عربی معانی زیادی دارد.
دوری بکن! هجرت بکن کناره بگیر! چشم پوشی بکن دست رد بزن تبری بجوی، اینها کافی نیست.
ولی هجرتی زیبا و جمیل پر جلال و جبروت.
سوال این است که آیا هجرت مجاهدین، دوری گزیدن مجاهدین، نه گفتن مجاهدین به این رژیم، یک نه گفتن پر جلال و جبروت تا امروز نبوده که تاریخ ما را واقعا رقم زده این مقاومت پر شور را در واقع خلق کرده…
مشروعیت مقاومت ناشی از چیست؟ عزیز فولادوند – قسمت پایانی
آن چه در پی میآید قسمت سوم و پایانی گفتگویی است که با دکتر عزیز فولادوند جامعهشناس و اسلام شناس ایرانی انجام شده است.
با توجه به نگاه نو و تازهای که در دیدگاه ایشان در مورد مقوله مقاومت مطرح شده است، توجه شما را به ادامه این گفتگو جلب میکنیم:
ما این تجربه را حتی درکشورهای اروپایی هم داریم. یعنی هر نیروی سیاسی، هر حزب نهادینه شده سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا و حتی در آلمان همیشه به سنت مبارزاتی زمان خودش حواله میدهد.
من یک مثال میزنم؛ حزب سوسیال دمکرات آلمان در جمهوری وایمار، اینها یک سنت مبارزاتی خیلی سترگی دارند.
در رایشتاک آلمان در جمهوری آن موقع آدولف هیتلر یک طرح و یک لایحهای را به مجلس ارائه داده بود بنام تفویض اختیارات تام فراقانونی به هیتلر یعنی همین ولایت فقیه. ولایت مطلقه فقیه.
در آن زمان یک فراکسیون کوچک ۹۴ نفره حزب سوسیال دمکرات در مقابل این اختیارات فرا قانونی قرار گرفت.
در آن سخنرانی بسیار انگیزاننده اتو ولز رئیس فراکسیون وقت، وی گفت: شما میتوانید آزادی ما را بگیرید. شما میتوانید اموال ما را مصادره کنید. شما میتوانید جان ما را بگیرید. ولی ما اجازه نمیدهیم شما شرافت و کرامت ما را بگیرید. سیاستمداران آلمانی معتقدند که این سخنرانی و این مقاومت باعث محبوبیت کنونی حزب سوسیال دمکرات آلمان بعد از ۶۰ سال شده.
میخواهم به سنت مبارزاتی برگردم. این سنت مبارزاتی، این مقاومت است که مشروعیت میآورد. آرایی که همین الان حزب دمکرات مسیحی و سوسیال دمکرات کسب میکنند و در صندوقهای رای برایشان میاندازند، فقط و فقط بخاطر مقاومت این دو حزب در دوران حکومت نازیسم هیتلری بوده است.
همین مثال را ما در فرانسه سراغ داریم در مورد ژنرال دوگل. همین مثال را هم ما در جنگلهای کوبا سراغ داریم محبوبیت فیدل کاسترو یا چه گوارا از کجا آمده بود از یک سنت مبارزاتی گذشته.
مارک خشونت طلبی به مقاومت
ببینید اصولا لفظ نافرمانی مدنی یک لفظ نامتجانس و بدقواره است.
این واژه اصلا در زبانهای دیگر وجود ندارد. این واژه در ذهن متبادر میکند که یک نفر فرمان میدهد و یک نفر نباید فرمان ببرد.
فرمان اصولا یک نهاد ارباب رعیتی هست. در زبان آلمانی ما چنین ترمی نداریم. در زبان آلمانی چیزی داریم به عنوان شجاعت مدنی.
نافرمانی مدنی یک ترکیب واژهای بد قواره است. نمیشود که فرمانی را پذیرفت و بعد در کنارش مدنیت را پذیرفت. به همدیگر اصلا نمیخورد. مثل دستگاه ولایت فقیه است.
لذا اگر ما تازه این را هم بپذیریم که نافرمانی مدنی خوب است، گویا ما در یک دستگاه و ساختار مدنیت داریم زندگی میکنیم که به ما اجازه اعتراض میدهد. به ما اجازه نافرمانی میدهد.
اگر هم چنین باشد خب در هیچ جای تاریخ ایران ما شاهد این گستردگی و وسعت از اعتراضات و به اصطلاح نافرمانیهای مدنی تا امروز نبودیم. نتیجه چه شد؟
نافرمانی مدنی یا اینکه شجاعت مدنی و اعتراضات زمانی جواب میدهد که اولا در یک سیستم دمکراتیک باشد. آن سیستم دمکراتیک بردبار باشد. تسامح و خردگرا و عقلانیت داشته باشد. قانون بفهمد و بعد با نمایندگان معترضان صحبت بکند.
بنشینند در یک کنش و واکنش دراز مدت به یک طرح برسند. بعد طرف مقابل حاضر باشد تغییراتی در ساختار خودش بدهد. بودجه فراهم بکند برای بررسی و جواب دادن به مطالبات مردم.
گوش شنوایی برای مقاومت پیدا نمی شود؟
فرض کنید نمایندگان معلمان یک سری خواستهها دارند. این خواستهها باید برآورده بشود.
روحانی گفته بود شما بروید بایستید در خیابان اعتراض بکنید. گویا مردم بیکارند و میخواهند بروند در خیابان سیگار بکشند. قهوه بنوشند و برگردند بیایند خانه.
وقتی که شما به اعتراض مدنی دست میزنید، باید طرف مقابل بپذیرد. نمایندگان شما را بپذیرد. آماده باشد ظرفیت و گنجایش داشته باشد که تغییر ساختار بدهد.
به مطالبات شما در یک اداره، در یک کارخانه و در یک نهاد رسیدگی کند. خود بخود میبینی که اصلا چنین چیزی وجود خارجی ندارد.
اگر قرار بر اعتراض باشد که حدود ۴۰ سال است مردم دارند تظاهرات میکنند. اعتراض میکنند.
معلمان اخیرا در ۵۰ شهر به خیابان رفتند. کدام نهاد حکومتی حاضر شده با اینها وارد مذاکره بشود؟
لذا همه ما خشونت طلب نیستیم. ما میخواهیم همه راههای مسالمتآمیز طی بشود و طی شده است. این صحنههایی که الان شما میبینید چه چیزی هست؟ جز اینکه اسلحه حمل میکنند؟ ژ۳ حمل میکنند. نارنجک حمل کردند. جایی را آتش زدند. رژیم دیگر در ظرفیتش نیست. من باورم این است که رژیم در واقع حتی منافع خودش را هم دیگر تشخیص نمیدهد. به یک روان پریشی دچار شده است. یعنی صم و بکم. یعنی اصلا متوجه نیست.
در روانپزشکی وقتی کسی با واقعیت غریبه میشود. دیگر نمیفهمد واقعیت چی هست.
ما میتوانیم این فرد را به عنوان خطر برای خودش و خطر برای جامعه به بخش روان پزشکی در بسته کلینک حواله بدهیم.
ایشان تا زمانی که تحت درمان قرار بگیرد اجازه نداشته باشد آنجا را ترک کند.
به خاطر اینکه از واقعیت دور شده است. رژیم الان از واقعیت هم دور شده. حتی منافع خودش را هم دیگر تشخیص نمیدهد.
در این بحبوحه گرانی، دراین بحبوحه فشارها، اینها طرح کنترل فضای مجازی را میریزند. یعنی حتی نمیداند که برای حفظ منافع خودش باید چکار بکند.
مقاومت، عمل خشونت بار نیست
اینهایی که معتقدند که مجاهدین به خشونت میگرایند، بیایند اول اثبات بکنند که رژیم منبع خشونت نیست. رژیم منبع خشونت است. رژیم منبع بیدادگری است. مردم در زیر فشار خشونت رژیم له شدند. خشونت نهادینه شده.
مثالی بزنم؛ یک کارمند بانک خانمی را با وضع بسیار فجیعی با لگد از بانک بیرون میکند که فیلمش هم در فضای مجازی هست. اینها به ما میگویند شما نافرمانی مدنی بکنید.
بله این خانم نافرمانی مدنی کرده. فرض کنیم اعتراض کرده، رئیس بانک یا این فرد مورد توبیخ قرار بگیرد، حتی حاضر باشد با یک دسته گل به منزل این خانم برود و از او عذر خواهی کند. حتی حاضر است خسارت مادی پرداخت بکند. آیا مسأله تمام شده است؟
من در ورای این کنش ستم اجتماعی میبینم. من در ورای این کنش یک نوع نگاه انسان شناسانه و هستی شناسانه میبینم. یک نوع ستم نهادینه شده میبینم. یک نوع توهین به کرامت انسانی میبینم.
بحث یک فرد نیست. بحث یک نمونه نیست. بحث این است که کل سیستم به طور ساختاری خشونت را ترویج کرده است. خشونت را در تمامی سپهرهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما.
سوال نهایی این است که خب در مقابل این رژیمی که تا دندان مسلح است و حاضر نیست به هیچ مطالباتی هم پاسخ بدهد. وقتی پیرمردی گلایه میکند از وزیر بهداشت این مملکت و میگوید همسرم فلان دارو را ندارد، میگوید برو مالش بده! خب باید در مقابل این نوع تفکر، این نوع نگاه به انسان، نگاه به مردم و نگاه به کرامت انسانی چگونه برخورد کرد؟
در واقع کنه مسئله این است که شما به ما میگویید که بگذارید شما را شکنجه بکنند. بگذارید که شما را بکشند.
بگذارید اموال شما را غارت بکنند. بگذارید به فرزندان شما در شکنجه گاهها تجاوز کنند. بگذارید خانههای شما را خراب کنند. بگذارید به شما ترحم کنند، این در واقع مفهوم به اصطلاح نافرمانی مدنی است.
شما دارید دست رژیم را برای کشتار بیشتر برای خشونت بیشتر باز میکنید. از طرفی خشونت همیشه زایده نظامی است که اقتدار سیاسی را در چنبره خودش گرفته.
مماشات گران همین را میگویند در این چهل سال مماشاتگران میگویند از خودتان دفاع نکنید! شما به خشونت میگرایید.
شما هستید که جامعه را به حالت انفجاری بردید! ولی همیشه سوال این بوده که اگر قرار بر این باشد که ما کرامت انسانی خودمان را، آزادی و دمکراسی را به جامعه برگردانیم، راه حل چی هست؟
شما به ما راه حل نشان بدهید. شما پیشنهاد بکنید مردم که شب و روز در خیابانها فریاد میزنند اعتراضاتشان را فرموله کردند. تمامی زندانیان سیاسی ما کدام یک از زندانیان سیاسی ما به خشونت گراییدند؟ مگر اینها همه فعالیت مدنی نمیکردند؟
کامیونداران، معلمان، کارگران، کشاورزان، دانشجویان، بازاریان و گرسنگان اینها با مدنیترین نوع برخورد با حاکمیت تا الان حتی در شعارهایشان هم مواظب هستند که گویا طرف مقابل جری نشود.
هیچ راهی برای ما نمیماند جز اینکه قیصر را به هر وسیله ممکن از اسب پایین بکشیم. این همان کاری است که در اوکراین مشروع است و دارد انجام میشود. و از آن حمایت می شود. ما هم حرفی جز مقاومت نداریم.