
جستجوی روح رضا شاه در کالبد تاریخ! (قسمت اول)
نظامهای سیاسی حاکم بر جامعه یکی از چالش برانگیزترین مباحث سیاسی در جهان سوم است. در دنیای غرب که دستگاه سیاسی به ثبات رسیده، نوع نظام سیاسی چندان مورد اختلاف و چالش نیست. اما در این سوی دنیا در نبرد دائمی بین عنصر آزادی و استبداد و بین توسعه و فقر، نوع نظام سیاسی حاکم از برجستگی خاصی برخوردار میشود.
در ایران اسیر در چنگال استبداد دینی نیز، این یکی از پرجاذبهترین و پر سر و صداترین بحثهای سیاسی است.
در این سلسه گفتار برآنیم که به این سوالات تاریخی پاسخ بدهیم که خاستگاه استبداد سلطنتی و استبداد دینی در ایران کجاست؟ میخواهیم گذاری به تاریخ بیندازیم و ببینیم مخفیگاه تاریخی که این دو پدیده را به هم پیوند میدهد کجاست؟ رابطه ارگانیک شیخ و شاه چگونه است؟ و چگونه در بزنگاههای تاریخی مکمل هم میگردند؟
نظام های حکومتی در دنیا؛
در جهان امروز چندین نظام حکومتی رایج است:
نظام پارلمانی؛ شیوه ای از حکومت است که در آن یک دولت پارلمانی امور کشور را اداره میکند. در این سیستم تفکیک روشنی بین قوای مجریه و مقننه وجود ندارد، اما «رئیس دولت» و «شخص اول کشور» دو نفر هستند.
استبداد تک حزبی: شیوهای از حکومت حزبی است که در آن یک حزب سیاسی مشخص حکومت میکند و هیچ حزب دیگری اجازه معرفی نامزد برای انتخابات ندارد. بعضی حکومتهای تک حزبی احزاب مخالف را تحمل نمیکنند اما به احزاب وابسته و زیر مجموعه خود اجازه فعالیت میدهند. چین نمونه این نظام سیاسی است.
حکومت ریاستی؛ در این نوع حکومت اداره کشور به عهده رئیس جمهوری است و قوه مجریه از قوه مقننه تفکیک شده است. حکومت آمریکا نمونه این حکومت است.
حکومت نیمه ریاستی: شیوهای از حکومت است که در آن رئیس جمهوری و نخست وزیر هر دو در ادراه امور روزانه کشور دخالت فعال دارند. تفاوت این نوع حکومت با جمهوری پارلمانی در این است که شخص اول کشور مستقیما توسط مردم انتخاب میشود و سمتش صرفا تشریفاتی نیست.
سلطنت مطلقه: حکومتی است که شاه یا ملکه در آن بر تمام شئون زندگی رعایای خود مسلط است. بعضی مقامات مذهبی در این نوع حکومت قادرند مقام سلطنت را از برخی اعمال باز دارند و از او انتظار میرود به سنتها پایبند باشد، اما قانون اساسی وجود ندارد و از نظر تئوری هیچ محدودیتی بر قدرت مقام سلطنت اعمال نمیشود. هر چند در عمل وزن و نفوذ برخی گروههای اجتماعی، قدرت سلطنت را محدود میکند.
سلطنت مشروطه: نوعی از حکومت سلطنتی است که در آن یک پادشاه یا ملکه شخص اول کشور است اما قدرت او را قانون اساسی محدود میکند. اکثر کشورهای مشروطه سلطنتی نظام پارلمانی دارند.
رضا شاه چگونه از تاریخ ایران سر بر آورد؟
هنگامی که محمدعلی شاه قاجار نخستین مجلس مشروطه ایران را به توپ میبست در کنار خود مردی را یافت با عمامهای سفید و چهرهای عبوس؛ نام او شیخ فضلالله نوری بود. نقشی که به او سپرده شده بود توجیه مذهبی به توپ بستن مجلس و کشتار آزادیخواهان بود.
شاه قاجار برای آنکه آزادی را در همان نخستین گامهایش خفه و محو کند دست به دامن متحد دیرینه خود شیخ شده بود. آن دو بر خون مشروطه خواهان راه رفتند و پایان آرزوی آزادی برای ایران را اعلام کردند.
بازوی این کشتار قزاقها بودند؛ همان نیروی سرکوبگری که توسط روسیه تزاری برای شاه قاجار ساخته و پرداخته شده بود اما سالیان بعد نشان داد که استعداد قرار گرفتن در خدمت انگلستان یا هر قدرت قاهر دیگری را نیز دارد.
کودتای رضا شاه بر ضد مشروطیت
اسفند ۱۲۹۹ یعنی بیش از ۱۴ سال پس از به توپ بستن مجلس، نبرد آزادی در نقاط مختلف کشور کماکان ادامه داشت. استبداد برای ماندن بر اریکه سختجانی میکرد و مثل همیشه دست به دامن قدرتهایی بود که او را بر سر کار نگهدارند.
درباره رضا شاه بیشتر بخوانید
خدمات رضا شاه، واقعیت یا دروغ: عباس داوری
در این میان مهمترین شانس مردم از شمال کشور طلوع کرده بود. ماهها پیش یعنی در خرداد ۱۲۹۹ جمهوری موقت ایران در گیلان اعلام موجودیت کرده بود. هدف، آزاد کردن تهران و برپایی جمهوری ایران بود. جمهوری موقت نوپا در شمال کشور، در محاصره و زیر انواع فشارهای داخلی و خارجی مقاومت میکرد اما از آن طرف در پایتخت باید تغییراتی در هیأت حاکمه صورت میگرفت. قاجارها دیگر نمیتوانستند سنگر استبداد را حفظ کنند در نتیجه نیاز به قدرت قاهرهی جدیدی بود.
قزاقهای دستپروردهی روسیه تزاری اینبار در خدمت انگلستان قرار گرفتند و به فرماندهی رضاخان میرپنج وارد تهران شدند تا سیدضیاء طباطبایی را بر کرسی نخست وزیری بنشانند؛ حکومتی کوتاه که تنها در نقش دورهی گذار ظاهر شد و پس از چند ماه زمام امور به دست همان رضا شاه افتاد.
او آمادگی و ارادهی خود را برای سرکوب نشان داده بود. کمتر از یکسال پس از برآمدن او، سر میرزاکوچکخان در ملاءعام به نمایش گذاشته شد.
به این ترتیب همگان با خبر میشدند که مهمترین نیروی آزادی شکست خورده است و جمهوری مقاومت ایران پیش از استقرار در تهران، پایان یافته است؛ پس، از برقراری آزادی خبری نخواهد بود و چارهای جز سر فرود آوردن در برابر نیروی جدید -رضا شاه- وجود ندارد. به این ترتیب رضا شاه مسیری را آغاز کرد که او را به نخستین شاه سلسله جدید تبدیل کرد. رضا شاه از این پس بخشی از تاریخ استبداد در ایران شد.
من حکم میکنم!

هنوز خورشید سوم اسفند۱۲۹۹ از افق تهران سرد و نمور طلوع نکرده بود که پیشهوران و شهروندان سحرخیز، در گرگ و میش واقعهی بهت آور، با برگه های کاغذی مواجه شدند که بر سینه دیوارهای شهر چسبانده شده بود.
نزدیک که میشدی، عنوان آن چه بر کاغذ نوشته شده بود، انسان را به درنگ وا می داشت؛ حکم میکنم!
حکم می کنم!
زیر عنوان حکم میکنم، ۹ حکم تایپ شده بود و در پایین صفحه عبارتی به چشم میخورد که برای مردم تازگی داشت؛ رییس دیویزیون قزاق اعلیحضرت اقدس شهریاری و فرمانده کل قوا رضا.
به این ترتیب روشن شد که کودتا به سرانجام رسیده و سرکرده کودتا رضا شاه با این اطلاعیه خودش را به مردم ایران معرفی کرده است… ادامه دارد…