
شبرنگ به تاریخ؛ تحقیقی در مورد اولین چراغهای روشنایی شهر
عبدالله مستوفی یکی از مقامات دوران قاجار در کتاب شرح زندگانی من در مورد برق و روشنایی در ایران می نویسد:
در این وقت کوچهها چراغ عمومی نداشت. فقط اعیان دم در خانههای خود چراغی به درخانه نصب میکردند.
بنابر این فانوس و فراش فانوسکش یکی از لوازم زندگی بود. عظمت این فانوس که گاهی قطر دایره سیلندری آن به نیم و بلندی آن به یک ذرع می رسید، از حیثیت اجتماعی صاحب آن حکایت میکرد، بدون اینکه نظامنامه داشته و اندازهای برای قطر و قواره آن با مقام صاحب فانوس معین باشد. مردم حق و حسابدان آن دوره هیچ وقت از حد خود تجاوز نکرده و فانوس بزرگتر از آنچه باید و شاید جلو خود نمیانداختند!
آن چه که عبدالله مستوفی درباره فانوس و فراش فانوس نوشت مسلما در مورد متمولین و نزدیکان به خاندان سلطنت آن دوران بود. اما عموم مردم و عموم شهرهای ایران در همین دوران در تاریکی مطلق بودند.
اما در مورد ورود برق به ایران دو روایت وجود داردکه می تواند هر دو روایت درست باشد. چون وجود یکی نافی دیگری نیست. فقط نکته مهم آن است که کدام یک از این دو رویداد زودتر از دیگری رخ داد.
در این روایت از برق می خوانیم: حاج حسن امین الضرب که با شاهان قاجار نزدیکی داشت، در سفری به روسیه به همراه موکب شاهانه، در رخدادی که بیشتر به افسانه و داستان شبیه است، یک کارخانه برق را با خود به کشور آورد. اقدامی که با شگفتی پایتخت نشینان و واکنشهایی شگفت رو به رو شد
كارخانه برق امینالضرب در فوریه ۱۹۰۷ میلادی برابر با بهمن ۱۲۸۵ خورشیدی و برابر با اوایل ۱۳۲۵ هـ ق نزدیك به شش ماه پس از امضای فرمان مشروطیت به بهرهبرداری رسید.
جعفر شهری در کتاب «تهران قدیم» می نویسد: «باری کارخانه امین الضرب از عجایبی بود که تا سالها موجب حیرت و تماشای مردم بود و هر غروب به تماشایش می رفتند و مدتها به شگفتیاش لب به دندان می گزیدند و لاحول میگفتند!
اما با این همه که هر نور لامپش تا ساعتها وقت مردم را به تماشا میگرفت، اندک عکسالعمل و رغبتی به استفاده از آن نشان نمیدادند و تنها فایدهای که از آن مترتب میشد همان نور چند لامپ دو سه خیابان اطراف اندرون شاهی بود و بس که اول غروب روشن و آخر شب از خود کارخانه خاموش میگردید.
قیمت برق آن زمان چقدر بود؟
قیمت سوخت هر لامپ چهل شمع شبی چهار شاهی بود و هفتاد و پنج وات هفت شاهی و صد شمع ده شاهی که بعضی کسبه نادرست هنوز در آن دغلی کرده!، اول شب لامپ کم وات زده، پس از دور شدن تحصیلدار لامپ پر وات می بستند. یا در ابتدا یکی دو شعله نشان داده، بعد از رفتن او سه چهار لامپ روشن میکردند و لئیمتر از اینها، آنان که دکان یا بساط خود را از نزدیک آمدن تحصیلدار تعطیل کرده، پس از گذشتن آن دوباره دایر و از آن نیز شانه خالی می کردند!»
با این وجود صنعت برق و روشنایی اما شتابان نتوانست در ایران همهگیر شود. و خیابانهای تهران تا سالها پس از کوشش امین الضرب با همان فانوسهای سنتی روشن می شدند.
جعفر شهری درباره روشنایی خیابانهای شهر در واپسین سالهای حکومت قاجار بر ایران مینویسد: «تا قبل از کودتای ١٢٩٩ و زمان صدارت سیدضیاءالدین طباطبایی اگر شبها در کوچه و خیابان روشنایی و نوری بچشم میآمد همان چند لامپ … تیرهای اطراف اندرون [سلطنتی] بود که کورسو میزد و بقیه شهر در ظلمت مطلق فرو رفته بود، اگرچه آن چند لامپ هم که از سیمهای خود آویخته بود و تلو تلو میخورد یکی از ده آنها سلامت نبود و توسط سنگ و تیرکمان بچهها هدف قرار گرفته نابود شده بود».
جعفر شهری در ادامه می نویسد: دولت اما به تنهایی نمی توانست برق مورد نیاز تهران را تامین کند. این موضوع موجب شد که نمایندگان مجلس شورای ملی پس از برآمدن روزگار قاجارها بخواهند راه اندازی کارخانه برق به بخش غیر دولت هم واگذار شود.
تاریکی خیابانهای تهران، سالها پس از ورود صنعت برق به ایران، به اندازهای مشکلساز بود که روزنامه اطلاعات در مقالهای بهسال ١٣٠٧، تهران را شهر خاموشان نامید: «به پایتخت ایران که نیمهشب خاموش میشود و از برق و روشنائی دیگر خبری نیست باید شهر خاموشان نام گذاشت. غروب برق داده میشود و نصف شب قطع میگردد. یعنی تهران چهار پنج ساعت برق دارد و از ساعت ١٢ به بعد شهر در ظلمت میافتد و احتمال هرگونه مخاطراتی از لحاظ وسایط نقلیه و جنایات میرود».
روایت دوم از ورود برق به ایران
روایت دوم: رضایوف اولین وارد کننده برق به ایران بود.
در این روایت میخوانیم نخستین كارخانه برق شهری در ایران در سال ۱۳۲۰ هـ.ق به همت حاج محمدباقر میلانی معروف به رضایوف در مشهد به كار افتاده و سرمایه آن از سوی مظفرالدینشاه تامین شده بود.
كارخانه برق مشهد علاوه بر حرم امام رضا، قسمت خیابان موسوم به بالا خیابان را كه بین كارخانه و حرم واقع شده بود برق میداد و اولین مهندس ادارهكننده آن حیدرخان برقی بود كه بعدها به حیدرخان عمواوغلی یا حیدرخان بمبی مشهور شد. حیدرخان عمواوغلی بعدها مدتی نیز در كارخانه برق حاج امینالضرب بكار اشتغال ورزید.
به این ترتیب اگر این روایت و تاریخ را درست فرض کنیم، رضایوف ۵ سال زودتر از امین الضرب برق وارد ایران کرد. اما آن را برای مشهد و حرم امام رضا اختصاص داد.
پسر رضایوف در این باره مینویسد؛ «در زمان تزار رفت و آمد خارجی ها به سرزمين روسيه آزاد بود و تجار زيادی از كشور ما منجمله پدر بزرگ من و پسرانش نيز به آن كشور رفت و آمد و داد و ستد داشتند. هر ايرانی كه در روسيه مدتی ساكن و مشغول كاری مي شد طبق رسوم روسيه آن زمان، به آخر اسم آنها كلمه «اف» يا «يف» قرار میدادند.
همين مساله سبب شد كه پدر بزرگم و پسران او در تبريز تجارتخانه خود را به نام «برادران رضايف» بنياد نهادند…»
حیدرعمو اوغلی نخستین مهندس در خدمت روشنایی شهر
او در ادامه می نویسد: «پدر بزرگم به نام «حاج محمد باقر ميلانی» و فرزند بزرگش يعنی پدرم «حاج ميرزا محمود ميلانی» (رضايف) با هم و عموهايم جداگانه تا زمان انقلاب روسيه در سال ۱۹۱۷ كه بلشويكی اعلام شد در آنجا مشغول تجارت بودند كه پس از آن كليه خارجی ها را از آن كشور اخراج و اموالشان را مصادره كردند.
در زمان تزار كه پدر بزرگ و پدرم دارای ثروت زياد؛ و چون پشت اندر پشت به اعتقادات مذهبی خود پای بند بودند. پدر بزرگ تصميم می گيرد يك دستگاه مولد برق با قوه دوازده اسب بخار از روسيه به قيمت هشت هزار تومان پول نقره خريداری كند و برای ايجاد روشنايی حرم مطهر حضرت رضا (ع) ارسال دارد؛ چون در آن زمان برای ايجاد روشنايی منحصرا از پيه سوز، شمع و بعدها از نفت استفاده می شد».
این عضو خاندان رضایوف در ادامه می نویسد: «پدر بزرگ در سال ۱۲۷۸ هجری شمسی مسئوليت نصب مولد را به عهده پدرم حاج ميرزا محمود می گذارد.
چون اين كار بايد توسط فردی مسلمان انجام می شد. اهالي بادكوبه جوانی ۲۰ساله را به نام تاری ورديف كه از اهالی سلماس آذربايجان ايران و از ۱۱ سالگی در شهر تفليس روسيه مهندسی برق را خوانده بود به پدرم معرفی و پدرم او را كه بعدا به نام حيدر عمو اوغلی ناميده شد استخدام و در سال ۱۲۷۸ شمسی او را با خود به همراه مولد و كليه وسايل مورد نياز به مشهد برد.
اين مولد را اول بالا خيابان سر يك كوچه كه بعدا به كوچه چراغ برق معروف شد نصب و پس از ۱۱ ماه يعنی در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی مولد راه اندازی و مورد بهره برداری قرار گرفت و از طرف حاج محمد باقر ميلانی و پدرم به بارگاه حضرت اهدا شد…»
به این ترتیب با توجه به اینکه تاریخ هم اظهارات این عضو خانواده رضایوف را تایید می کند، باید ورود صنعت برق به ایران را به خاندان رضایوف و شخص حاج محمد باقر ميلانی نسبت داد.