
در فرایند تکامل، مقاومت در مقابل ظالم همیشه وجود داشته است اگرچه همیشه سیاست در دنیا روی محور منفعت طلبی چرخیده و منافع بر انسانیت غلبه داشته است.
با این وجود، هر انسان آگاهی نسبت به جامعه مسئولیت دارد یعنی اگر بخواهیم بین مادرمان که از عزیزترینها است و جامعه انتخابی داشته باشیم، برای یک انسان مسئول، مسئولیت اجتماعی اوست که اولویت دارد.
اما در عصر کنونی و ارزشهای سودپرستانه حاکم بر دنیا این ارزش کاملا وارونه است و هر کس اول به منافع خود ارجحیت میدهد و چه بسا گاهی برای برخی اصلا دیگران مهم نیستند و بهایی برایشان قایل نیست.
گفتیم که در جامعه امروزی و مشخصا در سیاست هر کسی اول به فکر منافع خودش و منافع کشورش است و این قانون در سیاست استعماری کشورها برجسته تر است و در این قانون منافع طرف مقابل و یا دیگران اصلا اهمیتی ندارد.
در نتیجه در هر عکسالعمل و تصمیمگیری و برخوردی در سیاست اول چرتکه انداخته میشود که آیا به سود من هست یا نه؟ آیا من از این مساله منفعتی میبرم یا نه؟
در این میان انسانیت و حقوق بشر در درجات بعدی است و یا حتی بهتر است بگوییم اصلا جایی ندارد که بخواهد در معادلات تاثیر بگذارد.
حمایت از مقاومت مردم اوکراین
در دوران فعلی و در حال حاضر حمایتی که از مردم اوکراین میشود نیز از این قاعده مستنثی نیست. یعنی کشورهای غربی تحت تاثیر دو عامل ناچار به کمک به مردم و مقاومت اوکراین هستند. اول به خاطر فشار افکار عمومی این کشورها که سیاستمداران را وادار به حرکت در جهت منافع مردم اوکراین می سازد. دوم به خاطر منافعی است که به خطر افتاده است، غرب در بحث ژئوپولیتیک و جنگ منافع، میبیند که اگر روسیه اوکراین را تصرف بکند، امنیت خودشان به خطر میافتد و چه اروپا و چه آمریکا ضرر خواهند کرد و به نفعشان است که اوکراین به دست روسیه نیفتد. تا در تعادل قوای بین قدرتها دست بالا را داشته باشند.
اما در این میان آن چه که تعیین کننده است مقاومت مردم و ارتش اوکراین است که صحنه جهانی را به نفعشان چرخانده است. الان دیگر همگان میدانند کمکهایی که امروز از غرب به سمت اوکراین سرازیر میشود مستقیما ناشی از ایستادگی و پرداخت بهای مقاومت خود مردم اوکراین است و به قول معروف هیچ گربهای محض رضای خدا ماهی نمیگیرد.
لازم هست یادی هم بکنیم از ضرب المثل معروف «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» که اینجا در بحث اوکراین باز هم بارز و ثابت شد و جهان به همین خاطر مجبور به حمایت شد.
مقاومت ایران و جوهره مشترک
این همان روح و جوهرهای است که در مقاومت مردم ایران نیز ساری و جاری است. اگر از مقاومت مردم اوکراین در مقابل متجاوز نزدیک به دو ماه گذشته است، مقاومت مردم ایران با تکیه به همین اصل کس نخارد ۴۳ سال است که ادامه دارد. و شگفتا که سیاست استعماری در این سالهای پر جور و جفا بر مردم ایران، در غالب اوقات در کنار متجاوز ایستاده است.
گویی بر عکس نبرد اوکراین برای آزادی که قدرت های جهانی رو در روی هم ایستادند، در ایران تاکنون در قالب سیاست مماشات در کنار خونریزترین دیکتاتوری تاریخ معاصر ایستاد و چه بسا ضربات جانکاهی بر مردم ایران فرود آورد.
با این وجود، مقاومت ایران در برابر این سیاست حاکم به صورت معجزه واری ایستادگی پیشه کرد. و تلاش کرد که سیاست مماشات علیه مردم ایران را حداقل به یک سیاست بی طرفی تبدیل کند و تا حدود زیادی در این کار موفق بوده است.
با نگاهی به تاریخ معاصر ایران، رد پای سیاست مماشات را می توان به وضوح دید؛
راستی چرا در مورد قتل عام سال ۶۷ در ایران که بیش از ۳۰ هزار تن از زندانیان سیاسی سربدار شدند کسی لام تا کام حرفی نزد در حالی که از همه جزئیات هم با خبر بودند؟
مگر رهبری این مقاومت همان موقع تلگراف نزد به جوامع بین المللی و همگان را با خبر نکرد؟
راستی چرا سیاست جهانی دست آخوندهای حاکم را برای کشتار و ترور مخالفانش در خارج از کشور باز گذاشت؟
با این وجود مردم ایران از حمایت نسبی کنونی جهان غرب از مبارزه مردم اوکراین به شدت استقبال میکنند و آن را ناکافی میدانند. آنان بر این باورند مقاومت یک جوهره واحد دارد که ارزشهای انسانی را به صورت جهانشمول بسط و گسترش میدهد.
بنابراین کمک به مردم و مبارزه مردم اوکراین را معادل کمک به مقاومت خود میدانند و بر این باورند که روزی جهان مجبور خواهد شد که مثل اوکراین در کنار مقاومت ایران هم بایستد.